روز نهم مهرماه بر خلاف همه آدما که میگن در یه خونواده مذهبی!، پسری در یه خونواده معمولی به دنیا اومد، اونم توی شهر سرسبز و بسیار قشنگ شیراز. فرزند اول هستم ولی هیچ وقت زور نگفتم و کوچیک همه آدمای زندگیم هم بودم! الآن که بزرگ شدم دوست داشتم فرزند اول نبودم و به نظرم بچه آخر بودن حسن بزرگیه! به هرحال متولد دهه پر فراز و نشیب و جذاب 60 هستم و چون قرار بوده مثل اکثر آدما پرسپولیسی باشم، سال 66 رو انتخاب کردم!
یک کودک درونگرا، اما پر از هیجان و مهمتر از همه خوش خنده! یعنی مهارت اول من خوش خنده بودنمه بعدش دیزاینر بودن! بهترین خاطراتی که از سال های کودکیم یادم مونده، رفت و آمدهای زیادی بود که با فامیل و دوست های خونوادگیمون داشتیم. تفریح ثابت بچه گیام فوتبال بود و اگه توپ پیدا نمیشد، جوراب که بود!!! چندتا جوراب رو داخل هم میکردم و بقیه هم مجبور بودن پا به پای من بازی کنن!
مدرسه میرفتم ولی از مدرسه رفتن لذت نمی بردم. شده بود عادت! میرفتم چون که باید میرفتم. نمی دونم چرا ولی زمان انتخاب رشته برای دبیرستان، من شیمی رو انتخاب کردم و رفتم هنرستان رشته صنایع شیمیایی! کیف مدرسه من، ساک ورزشی بود که توش یه توپ بود و کفش تایگر و کتاب هام. زنگ های تفریح و بعد از مدرسه کارمون فوتبال بود. الآن که فکر میکنم واقعا یه برهه ای بخاطر فوتبال میرفتم مدرسه!
رسیدم به هجده سالگی ولی واقعا نمیدونستم هدفم چیه و به کجا باید برسم. یعنی اصلا بهش فکر نمیکردم. اعتراف میکنم تا الآن حس پوچ بودن رو داشتم و همینجوری روزها رو میگذروندم و منتظر اتفاق های خوب بودم، بدون هیچ عملی! کنکور رو دادم. مثل خیلیای دیگه این کار رو کردم چون باید انجام میدادم دیگه. چند روز بعد کنکور، خیلی اتفاقی با یکی دوست شدم که شد مبدا تحول و نقطه عطف زندگی من!
این رفیقم گفت میخوام برم کلاس حفظ قرآن! تو هم میای؟ ماهم بخاطر رفاقت گفتیم باشه و توی تابستون بهتر از بیکاریه و باهم هستیم و خوش میگذره … . رفتیم ثبت نام کردیم برای دوره یکساله حفظ قرآن! توی تابستون باید شرکت میکردیم و آخرش امتحان میگرفتن که اگه قبول میشدیم باید یکسال به جای مدرسه یا دانشگاه میرفتیم کل قرآن رو حفظ کنیم. پیش خودم گفتم تابستون رو میرم و بعدش هم که میرم دانشگاه و تموم! شهریور بود و منم تو آزمون حفظ قبول شدم و منتظر جواب کنکور. جواب کنکور هم اومد و رتبه 31 جلوی اسمم بود. همه به شدت خوشحال ولی من انتخاب خودم رو کرده بودم. دانشگاه تعطیل!
هر چی بیشتر میگذره، بیشتر حرف خودم رو قبول میکنم که بهترین تصمیمم رو گرفتم و یکی از بهترین سال های زندگی من همون یکسال بود. 18 سالگی من سالی بود که هنوز بهش افتخار میکنم. سال بعد رفتم الهیات خوندم و لیسانس رو گرفتم ولی باز آینده من اینجا نبود و دیگه ادامه ندادم. توی همین هجده نوزده سالگی برای دوستام و موسسه و هرجایی که میخواستن، طراحی انجام میدادم! خیلی مبتدیانه، ولی لذت میبردم و بقیه هم خوششون میومد. منم مشتاقتر! کارت ویزیت و تراکت و لوح تقدیر و از این جور چیزا! دیگه این مسیر همیشه ادامه داشت. هر جایی و هرکاری که میکردم، طراحی از من جدا نمیشد
سال 91 بعد از تحمل 18 ماه دوره سرسخت نامزدی، توی همون ماه و روز تولدم، با یه دختر بسیار مهربون، هنرمند، همیشه حامی و رفیق به اسم نیلوفــر وارد زندگی مشترکی شدم که تا همین الآنی که داری این متن رو میخونی امیر حسین 10 سالشه و فاطمه هم 6.5 سال! و ما یه خونواده 4 نفری هستیم که از داشتنشون لذت میبرم و بدون اغراق بهترین رفیقام هستن!
حدود 8 ساله که به صورت تخصصی و جدی روی دیزاین و 4 سال هم بر روی برندینگ، کار و مطالعه میکنم و با شرکت ها و موسسات ملی و بین المللی زیادی همکاری داشتم. در حال حاضر هم با راه اندازی استودیو تخصصی دیزاین و جمع آوری یک تیم خلاق و قوی، به دنبال رشد و اثرگذاری بر روی کسب و کارها و متفاوت دیده شدنشون در بازار هستیم…
ذاتا جز افراد خلاق در ایده و اجرا در صنف خودشون؛ که علاوه بر دانش فنی، دانش بیزینسی و تبلیغ نویسیشون یک مزیت کمک کنندهست! یکی از نکات ملموس، مشاوره های کامل و گوش شنوا و پاسخگو بودنشون هست
یک مجموعه با ذهن پویا و متبحر در کار خودشون. مجموعهای که به راحتی میتونه باری از دوش تمام کسانی که به مهارتشون نیاز دارن برداره.
تجربه همکاری ما با تیم حرفهای استودیو خیلی عالی بود. ویژگی مهمشون این بود که قبل از کار حسابی با ما گفتگو کردن تا به یک همفکری و نظر مشترک برسیم و بعد بر اساس اون طراحی رو انجام دادن که نتیجه خیلی خوبی داشت.
اگه الان وقت گذاشتی و اینجایی و داری نمونه کارها رو چک میکنی، پس از کیفیت کار بالای مجموعه خبر داری. شک به دلت راه نده و بدون که کارتو به یک تیم حرفه ای میسپاری. فقط انجامش بده
خوشحالم از همکاری! به دلیل کیفیت کار عالی همراه با رفتار عالی. مشخصه خوب ایشان، تجربه و مهارت بالا در پیشبرد بهتر و حرفه ای تر شدن پروژه هست.
همکاری با جناب ثمن گویی برای شرکت آویداک تجربه ای جدید و منحصر بفرد بود. نزدیکی دیدگاه ما با ایشان از ابتدای کار برای انجام پروژه، فرآیندی راحت و بدون مشکل ایجاد نمود.
مهدی ثمن گویی خلاقترین فردیه که تا الان دیدم! هیچ کدوم از طرحهایی که دیدم مشابه دیگری نیست و کاملا متناسب با هویت برند مخاطبه.
درک مشترک و حرفهای بودن شما مثال زدنیست…! موفق و پایدار باشید 🌹
حس کلی از کار خیلی خوب بود. به عنوان پیشنهاد دوستانه اگر روند پاسخگوییتون رو بهبود بدید، روی دستتون کمتر کسی هست!
خیلی خیلی خوشحالم از اینکه یکسالی رو افتخار آشنایی داشتیم با هم و تونستیم همکاری خوبی در زمینه های تولید محتوا با هم داشته باشیم. امیدوارم این همکاری سالیان سال ادامه داشته باشه 🙏🏻